مادر....
بالاخره من هم " مادر " شدم هنوز باورش برايم سخت است .وقتي خودم را در جايگاه مادر مي بينم تمام وجودم را ترس فرا مي گيرد . مي ترسم و گاهي مي لرزم .حتی دوست و فامیل باورشان نمیشود که سمیه هم مادر شده و این دختر یکی یدونه ناز نازی .. از این به بعد وارد دنیای جدیدی میشود دنیایی به نام دنیایه مادرانه . دنیایه از خود گذشتگی . دنیایه صبرو تحمل . دنیایه عشق . دنیایی که تا مادر نشوی درکش نمیتوانی بکنی ..... پریماهم از همان لحظه كه فهميدم تو در بطن مني به خود مي باليدم و خدا را هزاران بار شكر مي كنم كه بر من نام مادر نهاد وقتي چشمهاي معصومت را به اين دنيا باز كردي همه مادر شدنم ر...
نویسنده :
مامان سمیه
10:20